|
شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 22:57 :: نويسنده : پسرک تنها
عجب کلمه ي سنگيني که انسانها در بره هاي اززندگي باآن روبه روميشن وکه تأثيرش ميتونه قلبوپرکينه کرده که روشنايي حقيقو وعشق درون ازآدما بگيره وکلمه دوست دارم به اين معني بزرگو به چالش بکشه ودل پاک انسانها رو قطره قطره به سياهي بکشه درک انسانهانسبت به زندگي تغير دهد وحتي ازعزيزان عشق زندگي واقعي دورکند پس دوستاي گلم دراين راه باديد بهتر قضاوت کنين
شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 21:57 :: نويسنده : پسرک تنها
دخترک تنها که بچگي خودش باکلمه غم ودوزي سرفصل زندگيشو آغازودر نهايت به عشق رسيد وشد سلطان غم...
شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 21:57 :: نويسنده : پسرک تنها
چند مدت پيش بود که طعم عشقو چشيدم خداجون چه حس غريبي بود اما همين که ميخواستم اين حس غريبو درک کنم حس دردناک تر ديگه اي راچشيدم واون تنها گذاشتن معشوقت وپاره ي تنهات وشکستن قلبت خداجون چه رنج غريبي تنهايي خيلي سخته وسختر ازاون اسير شدن درمنجلاب عشق که همه فکر روان وزندگيتو تحت تأثير قرار ميده وتنها چيزي هم که ازخداميخواي سلامتي يارت وازخدابخواي که بقيه عمرتو به يارت بدي
شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 21:57 :: نويسنده : پسرک تنها
امروز مثل روزاي ديگه نيست خدا جون دلم گرفته يه احساس غريب ودلتنگي دارم امروز بارون گرفت خدا جون من وگنجشکهاي خونمون ازت ممنونيم خداجون دل کوچيکم خيلي بارون دوست داره که بارون بگيره وزير بارون قدم بزنم يه حس خوبي بهم دست ميزنه که گويي بهت نزديکترم خداجون الان که اين برگ ازدفترعشقمو مينويسم آبجه جونم پيشمه خيلي خشکله وچهار ماهشه وبهم آجي جون خدا چند سالشه ميشه الان بهش سلام
شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 21:57 :: نويسنده : پسرک تنها
واي تامن يادميومد تادوران دبيرستون همش خوش ميگذرونديم وبادوستام همش بيرون بوديم باهم به کلاس ميرفتيم وتوبازاربراي تفريح به پسرا متلک ميگفتيم وحس غريب وغمي نداشتيم وتنها غممون دورشدن از هم بود که بابچه بعد مدرشه ميرفتيم خونه هم باهم درموردآرزوهامون درمورد همه چي ميگفتيم درس ميخونديم تقلبي ميکرديم به سينما به پارک به کوه ميرفتيم باماشين تو خيابون حال ميکرديم
شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 21:57 :: نويسنده : پسرک تنها
دوستاي گلم هميشه سعي کنين که در زندگي آيندتون چه عشقي چه کاري تصميم هاي درست بگيرين وهمه جنبه هارو درنظر داشته باشين وهميشه توزندگيتون بخنديد وشاد باشين وتا جون هستين بگردين بخندين پيش هم برين عمر انسان ميگذره چه باخوشي وچه بانارحتي اما اگه باخوشي باشه پشيمون نميشي اگه تو زندگيت شاد باشه 40درصد ازخوشبختي خودتو تضمين کردي وبادوستاي بگردين که درشما احساس شادابي ميکنين بگردين
شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 21:57 :: نويسنده : پسرک تنها
چرادختراچراپسراباهم دوست ميشن آيا به هم نيازدارن چه جورنيازي گروهي جنسي وحال تلفني گروهي عشق واقعي وبه دورازهوس ودرکل آيا آنها براي خلاص شدن ازتنهايي ويافتن يه همدم وگفتن حرفاي دلش به او وراحتر شدن وهمديگرو ديدن قرار گذاشتن وبعد باهم درمورد آرزوهاتون گفتن وازسن سال خوشتيبي گرفته وگفتن که تونيمه گمشده ي مني ودوست دارم وگلم نفسم دوست دارم اگه قسمت باشه ياميام خواستگاريت و
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : پسرک تنها
به اشتباه جاي(شما)ي خشک ومودبانه رابا(تو)ي صميمانه عوض کرد ومرابعوض شماتوخواند بي اختيار روياي خوشبختي برروح شيفته من بوسه زد اکنون متفکرانه پيش روي او ايستادم ونميتوانم لحظه اي ازاوديده برگيرم بزبان ميگويم شما چه دختر مودبي هستيد امادردل فکر ميکنم چقدر تورادوست دارم .
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : پسرک تنها
اي روياهاي من اي روياهاي شيرين من خداحافظ!اي خوشبختي شبهاي درازکجايي؟مگرنميبيني که خواب آرامش بخش از ديدگان من گريخته و مرادرتاريکي عميق شب خاموش وتنها گذاشته است؟بيدارونوميدم به روياهاي خودمينگرم که بال وپر گشوده اند وازمن ميگريزند اماروح من باغم و حسرت اين روياهاي عشق رادنبال ميکند اي عشق اي عشق پيام مرابشنو اين روياهاي دلپذير رابنزد من بازفرست کاري کن که شامگاهان
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : پسرک تنها
خداجون نميدونم که چراتنهام امشب خيلي دلم گرفته واحساس تنهايي ميکنم گاهي اوقات که به گذشته ام برميگردم که اون همه شادي ونشاط راداشتم وهمه دوستم داشتن وباهمه خوب بودم وهميشه بيرون بودم وقتي که اين روزابرف مياد وزير برف قدم ميزنم بادل شکسته وقلبم که پرازشور وآتش عشق بود الان يخ زده واصلأ احساس سرما نميکنم دوستاي گلم لطفأ درمورد موضوعات نظربدين خوشحال ميشم دوستون دارم ...
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : پسرک تنها
1.براي عشق تمناکن ولي خارنشو2. براي عشق قبول کن ولي غرورت را ازدست نده3.براي عشق گريه کن کن ولي به کسي نگو4.براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذارپروانه ببينه5. براي عشق ببندولي پيمان نشکن 6. براي عشق جون خودتو بده ولي جون کسي رونگير7.براي عشق وصال کن ولي فرارنکن8.براي عشق زندگي کن ولي عاشقانه زندگي کن9.براي عشق بمير ولي کسي رانکش
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : پسرک تنها
بازآمدم به سراغ چيزي که هرروز تمام حرفهايم ودردهايم راروي سطرسطر آن بيان ميکنم صحفه سفيد کاغذي که وقتي دردهايم راروي آن مينويسم جز سياه شدن کاغذ چيز ديگري نيست نميدانم بي دليل امروزبيشتراز هميشه دلم گرفته انگاري فقط اين دل من نيست که گرفته ماتم زده است آسمان هم امشب حال غريبي دارد نميدانم انگاري گمشده اش رااز زمين ميخواهد انگاري آسمان هم مثل من تنهاست مثل من انگارغضه اي
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : پسرک تنها
آخ تونتونستي بدوني که غربت ديدني نيست/ديگه گوش دادنه صداشون شنيدني نيست/ديگه اشکهاشده بارونه روسرشون/ديگه غضه هاشده مهمون خونه هاشون/ديگه رنگ زندگيشون رنگ ماتمه/ديگه موندن براشون عين جهنمه/کاش هيچ وقت غريب غربتي نميشديم/کاش هيچ وقت تنهاوبي کس نميشديم/ کاش يه روزبيادکه ديگه غربت نمونه/تاديگه غصه رفتن جدايي هانمونه/حالااگه غربت شده نصيب راهم/کاش يه روز بيادکه وطن بشه جاده
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : پسرک تنها
درگيرودارجنگ پارسيان بااعراب روزي مردي عرب ازيک پارسي پرسيد چرا زنان شما حجاب ندارن؟مردپارسي پرسيد;حجاب زنان ما پلک چشمان مردان مااست
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 0:21 :: نويسنده : پسرک تنها
زيباروي من کجاميروي؟بايست وگوش کسي که ترابسوي خويش ميخواند يار وفاداري است که پست وبلند راخوب ميشناسد دلدارعزيزوخشکل من بيهوده فرارمکن زيراعشاق هميشه عشاق هميشه درپايان سفر همديگر راباز ميبيند براين رازهرکس که فرزند پدرش باشد خوب آگاه است عشق چيست ؟هرچه هست مال همين امروزاست زيراکسي ازفرداخبرندارد چرابايدوقت رادرانتظاربيهوده تلف کرد بيازيباي جوان من بيابوسه اي ده
 |
|||||||||||
تبادل
لینک هوشمند
