|
شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 21:57 :: نويسنده : پسرک تنها
واي تامن يادميومد تادوران دبيرستون همش خوش ميگذرونديم وبادوستام همش بيرون بوديم باهم به کلاس ميرفتيم وتوبازاربراي تفريح به پسرا متلک ميگفتيم وحس غريب وغمي نداشتيم وتنها غممون دورشدن از هم بود که بابچه بعد مدرشه ميرفتيم خونه هم باهم درموردآرزوهامون درمورد همه چي ميگفتيم درس ميخونديم تقلبي ميکرديم به سينما به پارک به کوه ميرفتيم باماشين تو خيابون حال ميکرديم
نظرات شما عزیزان:
|